جلسه دوم : فیزیک معاصر راهی برای تبیین جهان بینی توحیدی(مبداء خلقت از کجا آغاز شد)
بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه دوم : فیزیک معاصر راهی برای تبیین جهان بینی توحیدی(مبداء خلقت از کجا آغاز شد)
قبل از شروع بحث خوب است به این نکته اشاره کرد که هر مبحثی مبانی خود را می طلبد و هر کسی که به موضوعی وارد می شود وآن را مورد نقادی علمی قرار می دهد لازم است که برآن علم اشراف کامل داشته باشد و از سوء برداشت ، و اشتباه در مفاهیم تاجایی که امکان دارد اجتناب کند.
متاسفانه نقادی علمی هم در دوره ما به یک مد تبدیل شده و جنبه شبه علم به خود گرفته ف نگاه می کنیم که افراد مختلف فقط صرفا با موج سواری و پیروی از یک جریان خاصی بدون اینکه نه از نظریات فیزیک و نه نظرات فلسفی اطلاع داشته باشند صرفا با ترجمه یکگ کتاب مثلا جهان های موازی در سال های پیش بدون اینکه مدرک علمی مرتبط با فیزیک داشته باشند و یا نزد اساتیدی درس خوانده باشند مثلا به نقد اتساع کیهان در نظریه استاندارد کیهان شناسی مبادرت می ورزند و یا بدون اینکه در دانش فلسفه و حکمت متعالیه ملاصدرا مطالعه ای داشته باشند با یک برداشت غلط و صرفا توهم فهمیدن مطلب به نقد فلسفه ملاصدرا و تناقض آن با نسبیت خاص می پردازند و پای را از این هم فراتر نهاده با تقلید کورکورانه از یک سخنی که درست نفهمیده اند برای موضوع مرگ فلسفه جلسه ها می گیرند و در باره مبانی انسان شناسی صحبت های طولانی می کنند ، اینها همه از موارد شبه علم است که در کشور رو به افزایش است، منظور از شبه علم یعنی چیزی که شبیه علم است و فقط از عبارات علمی از آن استفاده می شود در صورتی که خود طرح کننده اصلا به آن مفاهیم اشراف نداشته ، طبق یک چیز ندانسته ازآن نتیجه می گیرد، البته متاسفانه کتابهایی هم می بینیم نوشته شده که عده ای که نه فیزیک بلد هستند و نه عرفان با نوشتن کتابهایی ادعای کشف و شهود های عرفانی دارند و جملات و عباراتی بی سر وته را به عنوان علم در کتابها میآورند و متاسفانه انتشارات های مشهوری مثل انتشارات قدیمی علمی این شطحیات را چاپ می کند.
به نظر هر علمی جایگاه خود را دارد وورود هر علمی به ساحت علوم دیگر و یا نتایج ایدئولوژی گرفتن از علومی که جنبه ایدئولوژی ندارند وفقط یک ابزار هستند کار درستی نباید باشد ولی متاسفانه این راهی است که افرادی که به آتئیست مشهور هستند گشوده اند و ندانسته نتایج ایدئولوژی مورد نظر خودرا به عنوان اینکه علمی است در جامعه منتشر می کنند، و ایدئولوژی خود را علمی می نامند، ودر مقابل هم انتظار دارند که در برابر این هجمه غلط آنها دیگر ایدئولوژی ها ساکت بنشینند و در صورت ورود آنها را شبه علم می خوانند، در صورتی که خود آنها باب شبه علم را باز کرده اند. و مبانی ایدئولوژی از علوم تجربی انتظار دارند
ما دراین مبحث که امروز صحبت می کنیم به این نکته می پردازیم که مبحث خدا شناسی در نزد ماترالیسم ها و خداباوران در علوم تجربی تا حال حاضر چگونه پیش می رود. و مبداء خلقت را از دید هر دو گروه مورد ارزیابی قرار می دهیم
ماتریالیسم ادعا این را دارد که هرآنچه در طبیعت ملاحظه می کنیم خودآست یعنی خودش خود به خود به وجود آمده است پس ما در ماتریالیسم با بی خودایی مواجه نیستیم بلکه تعدد خودایان درآن وجود دارددر نظر آنها ذرات بنیادین خودآهستند اتم ها خودآ هستند، مولکول ها خودا هستند ، کلا جهان خودآست و ... میلیاردها خودآ وجود دارد.
حالا می خواهیم ببینیم که این مبداء این جهان به کجا می انجامد
طبق مکانیک آماری در بررسی که در طبیعت انجام می دهیم این جهان را جهان احتمالات می خوانند ، فیزیک آماری هما نگونه که از اسمش مشخص است به صورت آماری به ذرات موجود در جهان می پردازد و قوانینی را از اجتماع این ذرات در محیط کلاسیک استنتاج می کند که شاید در جهان ذرات اصلا وجود نداشته باشد مفاهیمی مثل فشار، دما ، انتروپی و اصلا کل اصول ترمودینامیک و فیزیک کلاسیک و کوانتم از این علم قابل دستیابی است
به عنوان یک علم پایه در فیزیک مطرح بوده و راهگشای بسیاری از مسایل طبیعت است. علم مکانیک اماری بر اساس یک ریاضیاتی بنیان نهاده شده که به آن احتمال می گویند و به طور کل جهان را جهان احتمالات می داند که هر لحظه ای سیستم ذرات در احتمالی خود را نشان می دهند، پس جریان احتمالات در این علم حرف اول را می زند
باید از کسانی که قایل به خودا بودن طبیعت هستند پرسید به نظر آنها آیا ریشه جهان ویا ماده المواد به تعبیری ریشه درهمین طبیعت که به تعبیر مکانیک آماری جهان احتمالات دارد ،دارد؟آیا لایه ای دیگر از جهان به آن اولویت ندارد؟
اری، این جهان احتمالات خودش بر مبنای یک لایه دیگر وجود دارد که به آن جهان پاسیبلیتی یا امکان گفته می شود، درست است که جهان جهان احتمالات است ولی اسپین الکترون دو حالت ویزه بیشتر ندارد، و یا انرزهای اتم هیدروژن در شش حالت ویژه بیشتر نمی توانند حضور داشته باشند که در گذشته زمان به یکی از آن حالات خود را نشان می دهند وخارج از امکان تعریف شده نمی توانند خود را نشان دهند، مثل یک تاسی که در بازی می اندازیم هر انداختن برابر نشان دادن یک عدد است و هرعددی از یک تا شش ممکن است بیاید، اما عدد هفت و هشت هم انتظار هست که بیاید، نه ، نیست، چون تاس از یک تا شش امکان دارد که اعداد را بیاورد و این امکان از قبل تعریف شده است، و جهان احتمالات حالا براساس آن امکان در حال بوجود آوردن احتمالات هست.
خوب پس جهان پاسیبلیتی پیش از لایه جهان احتمالات وجود داشته است و تعریف شده است که در این لایه همه احتمالات همسان و به یک نسبت احتمالی نسبت به هم وجود دارند. وهنوز احتمال خاصی موج احتمال را خلاصه نکرده است.
که این خود مطلبی خاص خود را دارد ، که در طبیعت این مشاهده واندازه گیری است که عامل خلاصه شدن موج می شود و به تعبیر کوانتمی های ایده آلیست باید چیزی غیر از ماده در ایجا دخیل باشد به هر تقدیر ، سوال اینجاست که ماترالیسم ها آیا لایه احتمالات را خودآ می دانند یا این لایه عمیق تر را به الطبع آنچه قبل از لایه احتمالات قرار دارد یعنی لایه پاسیبلیتی را، خوب سوال اینجاست آیا لایه دیگری بر این لایه پاسیبلیتی محاط نیست و قبل آن وجود ندارد، این لایه پاسیبلیتی سیستمی از حالت های ویزه جهان که هم سان و هم احتمال با هم در یک لحظه همه حالات با هم وجود دارند و هنوز خلاصه نشده اند، چگونه است که بسته های موج احتمال که درآنها مولفه های حالات مشاهده پذیر در یک پکی در کنار هم گزینش شده وجود دارند،مثلا خود لایه ای که تاس درآن به وجود آمده و هنوز انداخته نشده که یکی از اعداد تعریفی بیاید، آیا این تاس و این اعداد بدون لایه نهایی هستند یا لایه ای در پس این لایه وجود دارد که به آن نظم داده و یا به اصطلاح آن را پیمانه کرده است، در اصطلاح فیزیک گفته می شود ، این پیمانه براثر احاطه لایه هایی که به آن ها خلا کوانتمی گفته می شود حاصل شده است.
در تکوین جهان که جهان را متاثر از انفجار بیگ بنگ می دانند خاطر نشان می شود ، در لحظات اول آفرینش جهان در انرژی و دماهای فوق العاده ظهور پیدا کرده است و همان طور که زمان گذشته دما و انرزی پایین آمده است و با پایین آمدن دما و انرزی لاجرم بنا به قاعده کوانتمی کازمیر فاز سیستم عوض می شود و از فازی به فاز دیگر وارد می شود که در هرکدام از فاز ها سیستمی که به صورت ابر تقارن وجوداشته می شکند و به سیستم های تقارنی مختلف تقسیم می شود، تقارن یعنی حالتی که شما بتوانی ذرات را با همدیگر عوض کنی بدون اینکه تغییری در نتایج حاصله در سیستم به وجود بیاید، مثلا در در لحظات اول آفرینش ابر تقارن وجود داشته و انرژی و دمای فوق العاده، در فاز های بعد تعین ذرات به وجود آمده ، که ذرات تعیین داشته اند ولی از هم قابل تفکیک نبودند ، حال چه چیز عامل تعین ذرات شده ، این حقیقت در تغیر فاز در این لایه نهفته است که هنوز کشف نشده است، در فاز های بعد با کم شدن دما و انرژی با تغییر فازی ذره هیگز و میدان هیگز به وجود آمده و آذرات تعین پیدا کرده غیر قابل تفکیک که با سرعت نور حرکت می کردند ، جرم پیدا کرده و از هم تفکیک شدند و در این زمان تعدادی از نیروها هم از هم تفکیک شدند ، پس در تغییر فاز حاصله میدان هیگز چون پیمانه ای ذرات را هویت بخشید ، وو همین گونه تغییر فاز های مختلف به وجود آمد تا برسیم به جهان پاسیبلیتی، می بینیم که لایه های متعددی در جهان وجود دارد، ماتریالیسم کدام یک از این لایه ها را خودآ می داند لاجرم آن لایه که پیش تر بوده و پیمانه لایه بعدی را انجام داده است و هنوز هم محافظ این پیمانه شدن هست.
بالطبع با ذکر لایه قبلی لایه قبلی می رسد به لایه ای از جهان که قبل تر از همه به وجودآمده ، ودر آن ابرتقارن وجود دارد و دما و انرژی فوق العاده بالاست و قرین انفجار بیگ بنگ می باشد، خوب سوال اینجاست که این لایه خودش از کجا به وجود آمده ، بنا به گفته دانشمندان این لایه خودش براساس سه رکن انرژی وفضا و قوانین مکانیک کوانتمی ساخته شده است یعنی سه اصل که همزمان با هم وجود داشته اند.
جالبست بدانیم در تکوین جهان تا اینجا بین خدا باوران و ماتریالیسم ها اشتراک وجود دارد، در بین اقوال ماترالیسم ها قول هاوکینگ را عنوان می کنیم که می گوید جهان از دو رکن فضا و انرژی تشکیل شده است که البته رکن سوم که قوانین باشد را هم ضمن توضیحات بیان می کند و از بین خدا باوران قول امام موسی بن جعفر که در روایتی می فرماید که جهان براساس سه رکن است هوا و نور و قلم که منظور از قلم قوانین و منظور از هوا همان فضا و منظور از نور انرژی می باشد.
جال سوال اینجاست که که این سه اصل از کجا آمده اند، ماترالیسم ها می گویند این سه اصل از عدم به وجودآمده اند، که البته باز منظور از عدم، نه عدم فلسفی بلکه عدم علمی است که به تعبیر فلسفی شاید عدم نباشد، در صورتی هم که در متون خدا باوران هم که قایل هستند خدای با شعوری خلق الاشیاء من العدم را ایجاد کرده یعنی اگر باز هم خلقت از عدم ماتریالیست ها را هم بپذیریم باز خدا باوران می گویند موجود باشعوری از عدم مادی این جهان را آفریده است وماتریالیسم ها می گویند از عدم خود به خود خلق شده است،
در امر ماتریالیسم ها باز اینجا یک موردی علمی هست و آن اینکه ، اگر جهان در لحظه بیگ بنگ در فاز کوانتمی خود بوده ،و از خلا کوانتیمی به وجود آمده باشد ، لاجرم بسته موجی احتمالی بوده ، بسته ای از حالت ویژه مشاهده پذیر بودن یا نبودن ، خلق شده که با ایجاد جهان به اصطلاح این بسته موج گویی خلاصه شده ،و جهان هست شده، ودر این خلاصه شدن می بایست به تعبیر خود کوانتمی ها شعوری ما ورای ماده دخیل باشد.
واین تناقضی است که در تفسیر ماتریالیسم وجود دارد که خود جناب هاوکینگ هم متوجه این مساله شد بدین لحاظ از این موضع عقب نشینی کرد و به دونبال نظریه پایدار رفت که جای خود درباره آن هم بحث خواهیم کرد.
درثانی اگر شما با این فرض هم بمانی که نه اصلا خداباوران و ماتریالیسم ها هیچ کدام نمی توانند در ابتدای خلقت حرف خود را به کرسی بنشانند، به قول خود هاوکینگ اصل به وجود آمدن انسان که با میلیاردها تنظیم ظریف هم در لحظه بیگ بنگ تا حال حاضر جهان به گونه ای پیش رفته که به وجود انسان رسیده و یک عقل مجسم واندیشه عظیمی بر کارخانه انسان سازی جهان مستولی بوده و نیز جهان به جای اینکه به بی ظمی پیش رود به نظم پیش رفته است و این خلاف قانون دوم ترمودینامیک و اصل انتروپی است نشان از وجود طراحی بزرگ برای این جهان بوده است.
که به قول انتونی فلو که یکی از ماتریالیست ها و آتئیست هایی بود که شصت سال از عمر خود را در دفاع از این مکتب گذاشته بود در کتابی که در سن پیری با عنوان خدا هست نوشت که من با سبک و سنگین کردن ادله ماترالیسم و خداباوران به این نتیجه رسیدم که ادله آنها یعنی خداباوران بر ادله ایدآلیسم می چربد و سنگینی می کند و برائت خود از ماترالیسم وروی آوردن به خدا باوری را اعلام می دارد.
آنتونی فلو در سه دهه نماد خداناباوری فیلسوفانهای بود که در نقد براهین اثبات وجود خدا و ناتمام نشان دادن آن براهین سعی بلیغی نمود، اما در سالهای پایانی عمر با نوشتن یک کتاب و چند مقاله از موضع فلسفی پنجاه ساله خود دست کشید و اعلام کرد مطالعات عمیقتر او در حوزه زیستشناسی مولکولی و ژنتیک او را متقاعد ساختهاست که بدون وجود و اراده خالق، جهان و حیات شکل نمیگرد.