علم میزان به تعبیر جابر حیان حلقه مفقوده تکوبن حیات
بسم الله الرحمن الرحیم
و اما علم میزان
ساینس یاعلوم تجربی معاصر از زمرۀ علومی محسوب میشود که بر اساس سه رکن استوار است. رکن اول مشاهده و آزمایش، رکن دوم محاسبه و ریاضیات و بالاخره رکن سوم نظریه پردازی و تحلیل آن علم، اگر این سه رکن دوشادوش هم بدون کم و زیاد وجود داشته باشند لاجرم این علم، در زمرۀ ساینس قرار میگیرد، والا در زمرۀ علوم دیگر است تجربه بدون محاسبه و ریاضیات، یا ریاضیات بدون مشاهده و تجربه و این دو رکن بدون تحلیل راه به جایی نخواهند برد و لا اقل جزو ساینس محسوب نمیشوند، ساینس از نگاه تاریخی شاید علمی محسوب شود که ریشه در قرون معاصر و چند صد ساله اخیر داشته باشد ولی ریشههای این علم در تمدنها و اعصار گذشته نیز قابل پژوهش و ارزیابی میباشد، یکی از منابعی که می تواند رسیشههایی از این علم را در آن جستجو کرد، کتب و نوشتهجات بنیانگذار علم شیمی یعنی ابو موسی جابر ابن حیان طوسی میباشد که در قرون اولیه اسلامی شاهکارهای علمی از خود به جای گذاشته که وجود این شاهکارهای علمی در آن دوران مستشرقین را دچار حیرت کرده چنانکه عدهای از آنها، این آثار را از اینکه متعلق به این دوره باشد بعید میدانند، و عدهای شخصیت جابر را مجموعهای از نویسندگان تلقی میکنند نه یک شخص حقیقی به هر حال فارغ از این بحث و جدلها، در این آثار و نوشتهجات که علم شیمی از آن ظهور پیدا کرده است ردپایی از یک روش علمی به چشم میخورد که با منش و روش علمی دورۀ معاصر مطابقت چشمگیری دارد این روش علمی را به نام علم میزان نام نهادهاند، علم میزان، علمی بوده که ریشه در ریاضیات دارد و به نوعی طبق تعریف پژوهشگران مقدار و کمیت کیفیات میباشد یعنی توجه کمی به کیفیات و دقت مقداری در محاسبه ماهیتهای تشکیل دهنده عالم، که همه چیزش به مقدار و از روی حساب است.
در واقع علم میزان، حلقه و واسطهای است بین عالم ماده اولیه و مادۀ ثانویه، مثلاً فرض کنید که دو عنصر بسیط چون اکسیژن و هیدروژن در طبیعت وجود دارند، اگر این دو عنصر در شرایط فصا ـ زمانی خاص و انرژیهای خاص به مقدار خاص در کنار هم قرار گیرند تبدیل به مادهایی میشوند به نام آب که این ماده اخیر از لحاظ خواص و ساختار و شکل و ماهیت کاملاً با دو عنصر اولیه یعنی اکسیژن و هیدروژن متفاوت است، و با آن دو عنصر کاملاً فرق میکند، علم میزان یعنی اشراف به این قضیه که با چه نسبتی و چه کمیتی و در چه شرایط این دو عنصر را باید با هم ترکیب کنیم تا تبدیل به آب شود، مشخص است که این دو عنصر در هر شرایط و هر فضا زمانی و هر مقداری قابل تبدیل به آب نیستند، پس علم میزان علم، داشتن این معادلات است، همان طور که مشخص است باری هر مادهای این نسبتها و کمیتها و موقعیت فضا ـ زمانی و انرژی متفاوت خواهد بود و هر کدام میزان خود را میطلبد، جابر ابن حیان این نسبتها و کمیتها و موقعیتها را در علمی جدا به نام علم میزان بررسی میکند. که به تعبیر وی، علمی باطنی در درون اشیاء است که ممکن است در ظاهر مشخص نباشد چنانکه شما نمیتوانی در ظاهر آب، یا ظاهر اکسیژن پی به این معادلات ببری و فقط با ممارست به تجربه و آزمایش و پژوهش میتوان پرده از این اسرار برداشت، به تعبیر جابر بن حیان در پس این ظاهر باطنی وجود دارد، که آن باطن مکانیزم چگونگی ترکیبات و به وجود آمدن ظاهر را مشخص میکند، آن باطن از پیش طراحی شده و سازماندهی شده است، و روحی است که در واقع در پس این ظاهر تجلی پیدا کرده است، این تعبیر جابر ابن حیان را میتوان به مثابه تعبیر possibility در مکانیک آماری معاصر دانست، در مکانیک آماری، که این جهان را جهان احتمالات یا به اصطلاح probolity میداند، این گونه تعریف میکند که این احتمالی که در حیان با آن مواجه هستیم بر اساس یک امکانی سازماندهی شده است مثلاً فرض کنید که شما تاسی را میاندازید، وقتی که شما تاس میاندازید احتمال دارد در هر انداختن یکی از وجههای تاس (مکعب) بالا بایستد یا [(1، 2، 3، 4، 5، 6)] آیا احتمال این وجود دارد که شما تاسی را بیاندازید و (7) یا (8) بیاید؟ حتماً جواب؟ نه است چرا که مکعب شش وجه بیشتر ندارد و به اصطلاح possibility مکعب روی شش وجه قرار گرفته است پس به اصطلاح مکانیک آماری posibity قبل از probolity مشخص شده است همین اصطلاح posiblity به تعبیری شبیه همان علم میزان است یعنی اگر شما به posibitiy اشراف داشته باشید میتوانید، به جهان احتمالات هم اشراف داشته باشید و یا به عبارتی حیان احتمالات ظهور جهان باطنی possibility است که در هر زمان به نوعی و گونهای خود را نمایش میدهد، این همان حلقۀ اتصال بین جهان ماده اولیه و جهان مادۀ ثانویه میباشد، به تعبیر جابر ابن حیان این حلقه واسطه، محدود به جمادات نیست بلکه به نباتات و حیوانات هم گسترش دارد، و نه تنها با دانستن علم میزان میتوان انسان به چگونگی به وجود آمدن مواد مرکب دست پیدا کند، بلکه میتواند، حتی، نباتات و جانوران را هم به طور مصنوعی بدست آورد. یعنی به تعبیر ابو موسی جابر ابن حیان انسان با دستیابی به علم میزان میتواند موارد به هم تبدیل کرده و حتی گونههایی از حیات را هم به وجود آورد یعنی به تعبیر جابری حتی حیات هم ترکیب عناصر بسیط یا نسبتها و کمیتهای خاص در شرایط فضا زمانی و انرژی مشخص است که در علم میزان نهفته است، حتی تبدیل گیاهان به جانوران را هم تحت همین قاعده میداند، و به وجود آوردن عناصر حیات و حتی تبدیل آنها به یکدیگر را بعید نمیداند و حتی ادعا دارد که وی به چنین علمی دست پیدا کرده و علم میزان مربوط به هر کدام از این موارد را بدست آورده است، یعنی به تعبیر دیگر این جهان که بر ما ظهور دارد بر مبنای جهانی دیگر که در باطن وجود دارد که مبتنی بر معادلات و ریاضیات و کمییات است بنیان نهاده شده، و این جهان ما در اصل بر ریلگذاری که آن جهان باطنی یا posilety انجام داده در حال حرکت است و یک ریلگذاری اولیه توسط خدای عالم نهاده شده است که در بطن طبیعت موجود است و انسان میتواند با کوشش و آزمایش و تجربه و البته با تکیه بر تزکیه نفس و مجاهدات نفسانی و روحانی بدان اسرار دست پیدا کند و با دانستن آن اسرار، اساس تکنولوژی و فناوری را بنیان نهد. این روش و متدی بود که در منش جابر و شاگردان مکتب وی وجود داشت و وی را تا مرتبۀ بنگذار علم شیمی بالا برد.
اهمیت به آزمایش و تجربه، عدم استفاده از قیاسات و استفاده از استقراء ریشه در تفکر خاص مذهبی وی یعنی تشیع دارد، علم میزان از اصطلاحی قرآنی گرفته شده کهو السماء رفعها و وضع المیزانولا تسخروا فی المیزانو تلمذ نزد پیشوای بزرگ شیعی امام جعفر صادق (علیه السلام) نشأت گرفته به گونهای که خود در جای جای کتبش بدان اشاره میکند و تحت ارشادات معنوی و علمی سید و مولایش توانست به علم میزان و حتی میزان بسیاری از جمادات و گیاهان و حیوانات دست پیدا کند که در معالجه بسیاری از بیماران و تبدیل فلزات به یکدیگر از آن استفاده و استعانت میبرد.
علم میزان و معمای تشکیل حیات
تشکیل حیات از جمله معماهایی است که از دیرباز تاکنون فکر بشر را به خود مشغول داشته و هر کس به ظن خود در صدد جواب دادن به آن بودهاند، چرا که در دورههای اولیه تشکیل منظومۀ شمسی و زمین به رغم اینکه تا حدودی علم توانست به عناصر اولیه حیات نظیر اسیدهای آمینه و گروهی از پروتیینها دست پیدا کند ولی ترکیبات حیات به گونهای است که هزاران نوع اسید آمینه و پروتیینها فقط بیست نوع خاص از این پروتیینها یا ترکیبی خاص عامل به وجود آمدن حیات شیدهاند و این گزینش خارق العاده و متناسب و هوشمند، جایی برای تئوریهای مادی را باز نمیگذارد و مادیگرایان با لفظ نمیدانیم خود را خلاص کردهاند و جالب این که به این نمیدانیم هم افتخار میکنند و در مقابل کسانی که میگویند ما میدانیم عنوان میکنند این نمیدانیم ما شرف دارد بر آن میدانیم که شما میگویید، شما از روی جهالت میگویید میدانیم ما از روی علم میگوییم نمیدانیم، خوب این جنگهای لفظی است که بین دو گروه متاله و مادیگرا وجود دارد، گروه متاله با یک کلید اینکه خدا این گونه آفریده گمان میکنند که همه چیز را فهمیدهاند و خود را از جواب دادن به معمای حیات فارغ میبینند و همین طرز جواب دادنهای متالمعین عامل شده که مادیگرایان خطر مسدود شدن علم و باب پژوهش را از جانب آنها احساس نمایند.
چرا هر جا که مجهولی وجود داشته باشد سریع بگوییم خدا آفریده راه حلی ساده و قانع کننده برای پیروانشان محسوب میشود.
به نظر میآید که هیچ کدام از دو گروه متاله و مادیگرا، به سر این معما پی نبردهاند و هر دو صنف جوابهای برای این قضیه پیدا نکردهاند، چرا که حلقه بین ماده اولیه و مادۀ ثانویه که همان حلقۀ posility به نگاه مکانیک آماری و یا میزان به تعبیر جابری است را در نظر نگرفتهاند، بین مادۀ اولیه و مادۀ ثانویه حلقهای به نام میزان قرار دارد، که همان posility است یعنی، امکانی که از پیش تعریف شده که اگر در فضا و زمان مناسبی، فلان نسبت از مواد با هم ترکیب شوند با فلان مقدار عامل میشود که در ترکیب ثانویه، روح به وجود آید، و به تعبیر ملاصدرای شیرازی از علمای قرن دهم هجری، حرکت جوهری یا به تعبیر علمای معاصر جهشی ژنتیکی عامل شود که جوهری به نام روح هم با ماده همراه شود، و با اصطلاح این روح ظهوری مادی دارد ولی بقای آن دیگر معنوی میباشد، حالا فارغ از بقای آن که بحثی مفصل میطلبد که از حوصله این مقاله بیرون است، همین میزان عامل به وجود آمدن حیات میشود حتی این میزان را به گونهای در رحم مادر هرمونها و سایر مکانیزمهای بدن مادر رعایت میکنند تا ماده در حرکت تکاملی خود به موجود زنده تبدیل شود، گر چه علم کنونی به تعبیر اروین شود و دیگر هرگز نتوانسته به این علم میزان دست پیدا کند، ولی در تعابیر حکمای اسلامی و علمایی چون جابر بن حیان بارها بدان اشاره شده و این امر را علمی دست پیدا کردنی و قابل تجربه آزمایشگاهی دانسته و حتی خودشان در قرن دوم هجری زیر نظر اساتید چون امام جعفر صادق (علیه السلام) ادعای دست پیدا کردن به آن و استفاده از آن در تکنولوژی و پزشکی آن روزگار داشتهاند و این که مادیگرایان بخواهند از این مسأله سوء استفاده و در جهت تبیین جهان بینی خود استفاده کنند، به دلیل عدم آگاهی علمای متالقه از سابقۀ علمی و میراث دانش خود در روزگاران گذشته میباشد.